لحظه ای که تصمیم به شرکت گرفتم توی یه گوشه از ذهنم یه چراغی روشن شد که هی دود یه نگاه به خودت بنداز ببین چرخش درجه دار زمین چقدر تغییرت داده .

باید اعتراف کنم که من یکمی  بی حوصله تر و عصبی تر شدم ،دلیلش هم مشخصه چون نیاز به اون مسافرتی دارم که نرفتم ،رفتار هام پخته تر شده و سعی میکنم قضاوت نکنم ؛خلا های روحیم ،جبران شده و قوی تر از گذشته رفتار میکنم ،میفهمم که همیشه حرف زدن موثر نیست و تاثیر سکوت خیلی بیشتره ،گاردم نسبت به رفتارا و کارای بابا مامانم کمتر شده چون تازه دارم دلیل اونهمه قانون و سختگیری رو میفهمم ،قبلا همیشه با هر حرف درشتی بغض میکردم اما الان یاد گرفتم که ارزش کلماتو خودمون تعیین میکنیم ،حرف زدنم درست نبود چون هنوز نفهمیده بودم هر جا باید چجوری رفتار کنم اما الان میدونم و متناسب با موقعیتی که توش هستم حرف میزنم و رفتار میکنم .رنگای شاد بیشتر استفاده میکنم ،بیشتر سعی میکنم بخندم ،بیشتر بنویسم ،برای خودم لحظه های شاد میسازم و به این درک رسیدم که همیشه نباید دنبال همه چیز دوید بعضی اوقات فقط باید زندگی کرد،یاد گرفتم بیشتر ببخشم و به ضعیف تر از خودم کمک کنم .

یادگرفتم زندگی کنم .

 

پ ن :21savage یه آلبوم داره به اسم i am .i was که به اسم همین چالشه یکی از آهنگاش که تو این پست گذاشتم اسمش monster هست ،میگه قدرت ،پول و شهرت یک هیولا می سازد .هیولا .(که یه واقعیته :)

monster


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها