این روزها حسم خنثی ست اما یک حال خوش که هنوز سر منشا آن را نیافته ام زیر پوستم در جریان و شبیه تلنگر است ،اتاقم شبیه میدان جنگ است ؛یک جنگ تمام عیار ،حسی برای جمع کردنش هم وجود ندارد ،بعضی اوقات با خودم غر میزنم که تمام لباس ها را جمع کنم بگذارم کنار و دو دست لباس بگذارم دم دست برای این روزهای قرنطینه اما میبینم که نه ؛دلم میگیرد ،از اینکه کتانی های ورزشم را  توی حیاط می پوشم و راه میروم ناراضی نیستم اما دلم مسیر طولانی تری میخواهد .

این روزها ،روزهای مورد علاقه من است ابری و بارانی ،میانه خوبی با هوای گرم ندارم ،تابستان را دوست ندارم با اینکه از نور آفتاب لذت میبرم ولی  ترجیح میدهم آنرا در مناطق سرد سیری و کوهستانی سپری کنم ،عاشق بارانی و کاپشن و کلاه بافتنی ام ؛عاشق زیر باران ادیت پیاف وفرانک سیناترا و ایندیلا گوش دادن هستم ورقص این معجزه شادی بخش ؛

راستش را بخواهید ترجیح میدهم زمان بیشتری را برای خودم بگذارم شاید کمی خودخواهی بنظر برسد اما نیاز دارم یکسری چیزها را برای خودم حل کنم ،کتاب های نخریده و خوانده نشده زیاد دارم و عمیقا به یکسال تنهایی در یک اتاق شیروانی دور از هیاهو و سرو صدا نیاز دارم برای جمع بندی افکارم ،برای بیشتر یاد گرفتن ،یاد بگیرم که چگونه ادمی باشم ،چگونه به دیگران عشق بورزم و چگونه یک انسان باشم ؛نیاز به یک سامان ذهنی درست و حسابی دارم ،به یک طبقه بندی اساسی ؛

کارکردن را دوست دارم ،حس استقلال و داشتن در آمد حریصم میکند و باعث میشود بیشتر تلاش کنم ،بابا یکسری اخلاقیات خاص دارد می گوید دختر یا پسر بودن بچه فرقی ندارد ،هر دو باید درس بخوانند و کار کنند و مستقل شوند ،شاید همین حرفها باعث شد من جرئت بیشتری برای ابراز موجودیت خودم پیدا کنم ،جرئت و جسارت بیشتری در یادگیری مهارت های مختلف پیدا کنم ،حقیقتا از او ممنونم بخاطر اینکه در شکل گیری افکار درست من نقش داشته است ،این عبارت که دستت توی جیب خودت باشد،مستقل باشی و قدرت اداره ی زندگیت را داشته باشی  مرا تکان میدهد و پر میکند از حس تلاش ؛نمیدانم شاید علت آن خوشی جذاب زیر پوستی که تکانم میدهد همین باشد

 

پ ن :و بازهم imagine dragons جذابممممم :)

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها